یکی دیگر از سوژههای جلیل، ساخت فیلم برای یکی از شهدای ترور تبریز به نام شهید محمدحسن نوری است. شاید بدین ترتیب بتوانیم او را به عنوان اولین سازنده فیلم شهدای ترور بعد از انقلاب اسلامی بدانیم.
به نقل از نگارخبر ، «آپاراتچی» عنوان کتابی است که خاطرات شفاهی جلیل طائفی اسدی، عکاس و فیلمساز تجربی انقلاب را روایت کرده است. جلیل طائفی اسدی رنج ساخت فیلمهای بلند را با ابتداییترین امکانات به جان خریده و با زحمت زیادی برای مردم نمایش داده است، برای مردمی که نه تنها سینما ندیده بودند بلکه حتی داشتن تلویزیون هم برایشان آرزو بوده است.
او قصههای انقلاب را به جاهایی برده است که مردم آن مناطق، با گذشت چند سال از پیروزی انقلاب اسلامی، هنوز در جریان بسیاری از وقایع جامعه انقلابیشان قرار نداشتند. جمال یزدانی، دکترای فرهنگ و ارتباطات، در یادداشتی به این کتاب پرداخته است که در ادامه میخوانید:
«آپاراتچی»، کتابی است که ظاهراً درباره طائفینامی است که در اوایل دهه 60، با یک دستگاه آپارات، برای مردم فیلم پخش میکرده است. بعید میدانم در آن دوره زمانی، نه چنین کاری مرسوم بوده باشد و نه به چنین شخصی، عنوان خاصی اطلاق میشده است. شاید اصلاً مردم به چشم انسانی عجیب و پدیدهای غریب مینگریستهاند. اما واقعیت این است: زمانی که کتاب را مطالعه میکنیم با انسانی انقلابی روبرو میشویم که پخش فیلم تنها بخشی از شخصیت و سابقه زندگیاش را نمایندگی میکند. ما در این کتاب با هنرمندی بهنام «جلیل طائفی» روبرو هستیم که به حق باید او را هنرمندی فطری- طبیعی بدانیم.
پدیده انقلاب اسلامی، ابعاد نظری و عملی پیچیدهای دارد که تنها اکتفا به فهم و تبیین ابعاد فکری یا سیاسی آن، ظلم به همه ابعاد آن است. اتفاقاً انقلاب اسلامی ابعاد زیباشناسانه و هنری بسیار جدیای دارد. این ابعاد خود را در مفاهیم، نمادها، رفتارها، مناسک و… نشان داده است. انقلاب اسلامی مبتنی بر داشتههای فطری انسانها شکل گرفته است و این داشتههای فطری، زیباییهای بسیاری دارد. در این میان، انسانهای دارای ذوق و علقه هنری و فطرت پاک و دستنخورده، مجذوب زیباییهای فطری انقلاب اسلامی میشوند و تلاش میکنند به هر طریقی این زیباییها را ثبت کنند و به دیگران نیز نشان بدهند. هنری که این دسته از انسانهای انقلابی خلق کردهاند را به حق میتوانیم، به دلیل ویژگیهای خاصش هنر فطری-طبیعی بنامیم. گرچه این سنخ از هنر شاید به لحاظ فرمی و محتوایی در زمره استانداردهای مرسوم هنری نگنجد، اما قطعاً شناخت ابعاد و مشخصات فعالیت هنری اینگونه هنرمندان میتواند آثار الهامبخشی بر هنر حرفهای بگذارد؛ چرا که گاهی هنر حرفهای به دلایل معرفتی و غیرمعرفتی از مسیر اصلی وجودی هنر فاصله میگیرد و نیاز به تذکر و توجه برای برگشتن به اصالتش دارد.
سیر رشد هنری جلیل را اگر دنبال کنیم، شاخصههای این گونه از هنر را میتوانیم کشف کنیم:
یکم: هنر-مردم
محور اول هنر فطری، نسبت هنرمند با مردم است. مردم در کار هنری جلیل، اصالت دارند. این اصالت داشتن تجلیاتی در سبک هنری او دارد و جلوههای متنوعی و متفاوتی را رقم زده است:
مستضعفین و محرومین در توزیع اثر هنری برایش اولویت دارند. در اکرانهای پولی فیلمهایش، این قشر، استثنا هستند بهگونهای که یا تخفیف شامل حالشان میشود یا به صورت رایگان فیلمها را تماشا میکنند. روستاهای دورافتاده که تابهحال فیلم به عمرشان ندیدهاند، در اولویت اکران قرار میگیرند و جلیل با همه مشقتهایی که در آن دوره زمانی برای حملونقل وجود داشته است مانند نبود راههای آسفالت برای روستاها و… اثر هنری را به آنها میرساند. عواید فروش فیلم در بسیاری از محلهای اکران، صرف محرومین همان منطقه میشود، یعنی جلیل با اکران اثر هنریاش صرفاً به دنبال جبران هزینههای ساخت فیلم یا کسب درآمد بیشتر، یا اثرگذاری هنری صرف نیست بلکه با اثر هنریاش به دنبال حل مسائل اجتماعی نیز هست. پیوست اجتماعی برای آثار هنری یکی از مهمترین وجوه تمایز میان هنر فطری با هنر غیرفطری است.
تجلی دوم اصالت داشتن مردم برای جلیل، پوشش دادن حداکثری مخاطبان است. به همین دلیل، گرچه او تنها سه فیلم سینمایی شاخص ساخته است اما صرفاً به مخاطب سینمارو اتکا نمیکند و اقناع نمیشود. او معتقد است که توزیع یک اثر هنری از تولید آن اهمیت بیشتری دارد؛ به همین دلیل سراغ مساجد، مدارس، روستاها، سربازخانهها، و… میرود و از هر فرصتی برای رساندن اثرش به حداکثر مخاطبان استفاده میبرد. او برای رساندن اثرش به مخاطب، به آب و آتش میزند و از همه ظرفیتها استفاده میکند. به همین دلیل اگر اکنون از دانشآموزان آن نسل در استان (آذربایجان شرقی) بپرسند، اغلب خاطره مشترکی از دیدن فیلمهای سینمایی جلیل با هم دارند. در آن زمان که هنوز تعداد مخاطبان یا میزان فروش یک فیلم به عنوان یک شاخص چندان اهمیتی نداشت، برای جلیل از زاویه دید نگاه فطری و طبیعیاش بسیار اهمیت دارد و مبتنی بر همین نگاه برای توزیع گسترده اثرش برنامهریزی میکند.
شناخت نیازهای بهروز مردم و ترغیب آنها به مشارکت یکی از ابعاد اصیل بودن مردم برای جلیل است. ساخت عکسهای کاریکاتورگونه از رژیم پهلوی و عکسهای متنوعی از امام(ره) به عنوان رهبر انقلاب و فروش این عکسها نشاندهنده توجه او به نیازهای مردم محسوب میشود. همچنین جلیل در انتهای پخش فیلم از مردم نظرسنجی کرده و انتقادات و پیشنهادهای مردم را برای بهبود کیفیت آثارش جمعآوری میکرده است. همین صداقت و توجه به مردم باعث تأمین هزینههای ایابوذهاب، اسکان و ساخت فیلمهای بعدی از سوی آنها میشده است.
یکی دیگر از وجوه ترغیب به مشارکت کردن مردم برای ساخت اثر هنری، گرفتن سوژه برای ساخت فیلم از سوی مخاطبان فیلمهایش است. به عنوان نمونه، بعد از اکران فیلم در یک روستا، یکی از اهالی روستا به جلیل مراجعه میکند و از او برای ساخت اثری درباره ظلم خانها به رعیت در روستا تقاضا میکند. جلیل همانجا شروع به مصاحبه گرفتن کرده و قصههای مردم روستا در این حوزه را جمعآوری کرده و فیلمنامه مینویسد و فیلم «حسرت آزادی» را میسازد.
وجه دیگر مردمداری جلیل در اثر هنریاش، بازنمایی شرایط واقعی اکثریت مردم در فیلمهایش است. در این فیلمها خبری از مسائل خاص نخبگانی نیست. فضاهای اشرافی وجود ندارد، بلکه تلاش کرده به سبک زندگی توده مردم نزدیک شود. در محتوا و فرم، این توازن و تناسب رعایت شده است. موضوعاتی که جلیل در فیلمهایش به آنها پرداخته است نیز عمدتاً موضوعات همهگیر و مهم برای مردم محسوب میشود: استقبال مردم از بازگشت حضرت امام(ره) در 12 بهمن، جنایات ساواک و نحوه تعامل رژیم با مردم، ترورهای منافقین، مبارزه با قاچاق موادمخدر در انتهای دهه 60 و… نشاندهنده آن است که جلیل به عنوان هنرمندی فطری و طبیعی به دنبال بازنمایی واقعیات حیاتی حیات جامعه ایرانی در آن دوره زمانی است. بهعنوان نمونه، ساخت فیلم سینمایی با موضوع ورود امام(ره) نشاندهنده هوش طبیعی این هنرمند است به این دلیل که بعد از گذشت چهار دهه از پیروزی انقلاب اسلامی نه سینما و نه سیمای جمهوری اسلامی هنوز اثری متناسب با این یومالله جامعه ایرانی نساخته است. یا یکی دیگر از سوژههای جلیل، ساخت فیلم برای یکی از شهدای ترور تبریز به نام شهید محمدحسن نوری است. شاید بدین ترتیب بتوانیم او را به عنوان اولین سازنده فیلم شهدای ترور بعد از انقلاب اسلامی بدانیم.
دوم: هنر-ظرفیت
محور دوم هنر فطری و طبیعی محدود نشدن هنرمند برای تولید اثر هنری، به ظرفیتها و امکانات موجود است. در واقع، هیچ چیزی مانع حرکت و مجاهده جلیل نشده است. بهانههای مرسوم فعالان فرهنگی- هنری که «چرا مسئولان از ما حمایت نمیکنند؟ چرا بر سر ساخت اثر هنری مانعتراشی میکنند؟ برای ساخت کار هنری سختافزارها و امکانات مهیا نیستند؛ پول و بودجه برای ساخت یا انجام خدمت فرهنگی یا هنری وجود ندارد یا من نسبت به بیش از وسعم تکلیف ندارم و…» هیچکدام در ادبیات این هنرمند فطری وجود ندارد.
تقریباً جلیل از «هیچ چیزی» و «هیچگاه» نومید نشده است و حرکت در زمینه امری را که به آن اعتقاد داشته، متوقف نکرده است. به همین دلیل، ابتکار و خلاقیتهای جلیل برای دور زدن مشکلات ستودنی است. او برای هر مشکلی که در مسیر کارش پیش میآید راهحلی پیدا میکند و در هرصورت کار را به خروجی میرساند. طرفه اینکه هیچکسی از چنین فردی با شرایط فردی، خانوادگی و شغلیای که داشته است انتظاری برای کار هنری هم نداشته است، که مثلاً بگوییم بهخاطر هنرمند بودن مکلف به تولید اثر هنری باشد!
جلیل فقط از امکانات لازم برای فیلمسازی، یک دوربین هشت میلیمتری و یک دستگاه آپارات دارد، در حالیکه شغل اصلیاش نقاشی ساختمان و آتلیه عکاسی است و هیچ تجربهای هم در ساخت اثر هنری ندارد. یعنی اگر قرار باشد بر اساس محاسبات معمول فکر کنیم اصلاً بر او هیچ تکلیفی در حوزه ساخت و اکران فیلم بار نمیشود.
بهطور نمونه در زمینه بازیگر به دلیل نداشتن پول، از آدمهایی که صبح تا ظهر کار دیگری داشته و عصرها زمان خالی و علاقه به بازیگری داشتند، در فیلمهایش استفاده میکند. برای گریم هنرمندان از لوازم مرسوم آرایشی که هر بازیگری با خود میآورده است، بهره میبرد. او حتی در آن دوره، سواد نوشتن نیز نداشته است و فیلمنامهای که به ذهنش میرسیده را به یکی از اعضای گروه، شفاهی بیان میکرده و او نیز مینوشته و البته او تاکنون نیز به همین روال در زمینه تولید فیلمنامههایش عمل کرده است. در اکسسوار صحنه مثلاً بهجای تفنگ از چوب استفاده میکند.
سوم: هنر-فرصت
یکی دیگر از محورهای هنر فطری، فرصتشناسی این هنر است. عرصه حیات اجتماعی بشر عرصه فرصتهاست که اگر به موقع عناصر اجتماعی در آن عمل نکنند فرصت یا مبدل به تهدید میشود یا موقعیت اثرگذاری اجتماعی از بین میرود. اصولاً فطرت بشر اگر در مسیر درست خود تقویت و بالفعل شده باشد و تلاش و پشتکار نیز داشته باشد، لاجرم موقعیتشناس خواهد بود؛ چرا که نمیتواند به فراخور زمان عمل نکند و فطرت او برای سرپاماندن، باید کنش نسبت به موقعیتها داشته باشد. بیتفاوتها، آگاهانه یا ناآگاهانه مسیر روزمرگی را طی میکنند و این امر نهایتاً، آنها را دچار خاموشی فطری میکند. طائفی نیز در این اصل هنر فطری، شاخص است. او هر جایی که محیط پیرامونیاش به او نیاز دارد، حضور دارد و کنش متناسب اتخاذ میکند. در بحبوحه انقلاب، او در همه اتفاقات انقلابی در تبریز حضور دارد و از همه مهمتر، این وقایع را عکاسی میکند. در خلال فرصت پیشآمده بهواسطه هیجان انقلاب، او نیاز مردم به عکس امام را تأمین میکند و بدین ترتیب به توسعه وجوه بصری انقلاب همت میگمارد. او در همه اتفاقات موثر تبریز حاضر است و عکاسی میکند از پایین کشیدن مجسمه شاه تا شادی مردم برای فرار شاه از کشور. نزدیکیهای پیروزی انقلاب اسلامی و خلأ نیروهای انتظامی و امنیتی، جلیل از این فرصت برای تأمین امنیت مردم استفاده میکند و با کمک دوستانش محله را سامان میدهد. بعد از شنیدن خبر ورود امام(ره) به تهران به پایتخت میرود و با دوربینش به ثبت آن لحظات تاریخی میپردازد.
حضور به موقع و مؤثر در اتفاقات حرکت جمعی مردم بعد از پیروزی انقلاب اسلامی تداوم مییابد. به عنوان نمونه در روز شهادت آیتالله مدنی، امام جمعه تبریز او هم در جمع مردم حضور دارد و از همه لحظهها و وقایع تصویربرداری میکند.
چهارم: هنر-تربیت و هنر-تشکیلات
اعتقاد به کار جمعی در هنر فطری بسیار حیاتی است. او کار فیلمسازی را به تنهایی آغاز نمیکند، بلکه از همان ابتدا برای کارش تشکیلات ایجاد میکند. جلیل برای تحقق این غرض، «گروه هنری جوانان توحید» را ایجاد کرد. بسیار جالب است که این تشکل نیز با جمعی از هنردوستان فطری شکل میگیرد. کارکرد دیگر این تشکل به عنوان پاتوقی هنری برای ایجاد انگیزه در فعالان انقلابی تبریز نیز محسوب میشده است. در این جلسات ایدهپردازی برای ساخت فیلم سینمایی صورت میگرفت و ایدههای برتر در همین جلسات تبدیل به فیلمنامه میشدند.
تربیت نیرو نیز یک امر مستمر در گروه هنری جلیل است. مهمترین ویژگی مشترک میان اعضای این پاتوق، شوق و انگیزه برای یادگیری است. آنها نه به هنرمند مطرحی متصل بودهاند و اصلاً شناختی هم نداشتهاند. اما اعتقاد به ضرورت پیوند سه ضلع هنر، انقلاب و مستضعفین دورمانده از هنر، چنان انگیزهای به آنها بخشیده است که مبتنی بر داشتههای فطری و علاقهشان به مدیوم سینما به صورت خودانگیخته و بدون مربی، رشد میکنند و همین میزان رشدیافتگی را با دیگران به اشتراک میگذارند و آنها را نیز بدین سمت سوق میدهند. شاید این روایت «من عمل بمایعلم علمها… مالم یعلم» برای این پاتوق هنری تطبیق کامل دارد و میتواند حجتی برای یقین به محتوای این روایت قرار گیرد. رویکرد تربیتی جلیل در این تشکیلات هم کاملاً میدانی و عملیاتی است. او همانطور که خودش بهصورت تجربی رشد کرده است با متربیانش نیز همینگونه رفتار میکند. متربی در این گروه با دیدن مجاهدتهای خستگیناپذیر جلیل، مشاهده سادگی و فطری بودن نیروهای مجموعه، فهم انگیزههای معنوی و خالص مربی و دیگر نیروها خود به این سمت سوق پیدا میکند. جلیل جسارت زیادی در کار سپردن به نیرو دارد. از اینکه نیرویش ممکن است آسیب مالی یا زمانی به پروژهاش وارد کند، ابایی ندارد و همین بیخیالی جلیل باعث جذابیت او برای نیرو میشود و او هم بدون دلهره از خراب کردن یا اشتباه کردن، بسیار سریع فرآیند رشد را طی میکند. مثلاً یکی از فیلمبرداران کسی است که تا آن زمان از سنش، اصلاً دوربین دست نگرفته بوده است و صرفاً با ابراز علاقه، کارگردان، دوربین را به او میدهد و او بعد از پنج روز کار مستمر به فیلمبردار پروژههایش مبدل میشود.
هنرمندان فطری-طبیعی سهم بسزایی در ساخت تصویر هنری از انقلاب اسلامی در فرهنگ عمومی توده مردم داشتهاند. کسانیکه گمنام، با اخلاص، بدون توقع و تنها به عشق امام(ره) تلاش خود را کردند تا فضای فرهنگی عموم مردم را با تولید محصولات هنری نسبت به انقلاب و ارزشهای آن سرزنده و پویا نگاه دارند.
کتاب «آپاراتچی» به نویسندگی روحالله رشیدی، در 144صفحه و قیمت 15هزار تومان توسط انتشارات راهیار منتشر شده است و علاقهمندان جهت تهیه این کتاب علاوه بر کتابفروشیها میتوانند به صفحات مجازی این ناشر به نشانی @raheyarpub و یا سایت vaketab.ir مراجعه کنند.
گفتگو در مورد این post