گزارۀ “شمر جانباز جنگ صفین” درست است اما نه آنطوری که برداشت شده است و در محافل متعدد بازگویه میشود، بلکه شمر در سپاه معاویه مجروح شده است نه سپاه علی(ع).
به نقل از نگارخبر ، در سالهای اخیر پارهگفتار “شمر جانباز جنگ صفین” زبانزد محافل عام، منابر عمومی، خبرگزاریها و گاه نشستهای آکادمیک بوده است. اغلب این پارهگفتار بهگاهِ بحث از بصیرت، و بهمنظور بصیرتافزایی مورد استفاده قرار میگیرد. توضیح آنکه در این گفتمانها شمر بهعنوان نماد بیبصیرتی مطرح میشود زیرا طبق تحلیل این محافل، شمر در بازهای از حیات خویش در لشکر حضرت امیرمؤمنان علی(ع) حضوری پررنگ داشته است تا آنجا که به فیض جانبازی نبرد صفین در برابر لشکریان معاویه نائل میآید؛ حال چنانچه آن ضربه کمی کاریتر میبود چهبسا وی امروزه، شهید راه حق محسوب میگشت اما او خود را به نمادی از بیبصیرتی مبدّل کرد و پس از دو دهه در برابر فرزند امیرمؤمنان، حضرت حسینبن علی(ع)، صفآرایی کرده، شهره به قاتل او گردید.
محسن خاتمی، پژوهشگر علوم حدیث؛ در نوشتاری اختصاصی برای خبرگزاری تسنیم، اشارتی اجمالی به انگارۀ معروف “حضور شمر در لشکر امیرمؤمنان(ع)” داشته و به راستیآزمایی و صحتسنجی جانبازی او در رکاب امام علی(ع) پرداخته است، تا بهتَبَع “نماد بیبصیرتی” مورد سنجه قرار گیرد:
در ابتدا به گزارشی که بنمایۀ تحلیل محافلِ متعدد در گزینشِ پارهگفتار “شمر جانباز جنگ صفین” بوده، توجه داده میشود:
“خَرَجَ أَدْهَمُبْنُ مُحْرِزٍ مِنْ أَصْحَابِ مُعَاوِیَةَ بِصِفِّینَ إِلَى شِمْرٍبْنِ ذِیالْجَوْشَنِ فَاخْتَلَفَا ضَرْبَتَیْنِ فَضَرَبَهُ أَدْهَمُ عَلَى جَبِینِهِ فَأَسْرَعَ فِیهِ السَّیْفُ حَتَّى خَالَطَ الْعَظْم” (وقعة صفین، ص268).
چنانکه مشهود است این گزارش در کتاب وقعة صفین نوشتۀ نصربن مزاحم منقری (د.212) نقل شده و ظاهر عبارت بر آن دلالت دارد که “اَدهَمبن مُحرِز” از میان لشکریان معاویه در نبرد صفین بیرون شده، بهسوی شمربن ذیالجوشن شتافت و در برهمکنشی تیغ دَشنه، ادهم، کامیاب در این هماوردی شده و بر پیشانی شمر شکافی ایجاد نمود و طبق پارهگزارۀ “خَرَجَ أَدْهَمُبْنُ مُحْرِزٍ مِنْ أَصْحَابِ مُعَاوِیَة” نتیجه شده که لاجرم شمر در لشکر امیرمؤمنان(ع) حضور داشته و در این مسیر جانباز نیز شده است: “فَضَرَبَهُ أَدْهَمُ عَلَى جَبِینِه”.
از آنجا که در هیچ گزارشی بهصراحت سخن از حضور شمر در سپاه علی(ع) نرفته است و تنها امتداد مفهوم موافق گزارش مذکور معیار سخن از حضور وی در لشکر امیرالمؤمنین بوده، لازم است بر طبق همین روال، به بررسی شخصیت “اَدهَمبن مُحرِز” پرداخته شود؛ چه آنکه از همین گزارش چنین مستفاد گردیده: “چون ادهم از سپاه معاویه به هماوردی با شمر برخاسته، لاجرم شمر در سپاه علی بوده است”؛ و چنانچه بهطریقی عدم حضور ادهم در لشکر معاویه مورد تعریض قرار گیرد، خواهناخواه حضور شمر در سپاه علی(ع) نیز منتفی میگردد.
شیخ طوسی از اعاظم حدیثپژوهان و رجالشناسان شیعه، “أدهمبن محرز الباهلی” را در زمرۀ اصحاب امیرمؤمنان علی(ع) برمیشمارد (رجال الطوسی، ص57). حال اینکه معیار از اصحابِ امام بودن در کتب رجال، “اصحاب لقاء” یا “اصحاب روایت” بودن باشد، بحثی اختلافی در علم رجال است که سخن از آن در این مقال نمیگنجد اما بهاجمال میتوان چنین اظهار داشت: “اگر ادهم در سپاه معاویه بوده چگونه نام وی در زمرۀ اصحاب امام علی ذکر گردیده، و از طرفی دیگر اگر شمر در رکاب امیرالمؤمنین در صفین جانباز شده، چگونه کلامی دالّ بر صحابی امیرالمؤمنین بودن وی به چشم نمیخورد؟!”.
علامۀ مامقانی نیز بهگاهِ سخن از ادهمبن محرز الباهلى با استناد به کلام شیخ طوسی، وی را از اصحاب امیرمؤمنان دانسته اما تصریح میکند که شیخ سخنی در تبیین احوالات وی به دست نداده است (تنقیح المقال فی علم الرجال، ج8، ص364). مصححین این کتاب در تکمیل سخن علامه مامقانی در پاورقی تصریح نمودهاند که ادهم از اصحاب علی(ع) بوده اما پس از حضرت از راه حق منحرف شده است و گزارشهایی در دست بوده که بعدها در امارت حجاجبن یوسف درآمده و همنشین عبدالملکبن مروان میگردد (پاورقی تنقیح المقال فی علم الرجال، ج8، ص364؛ نیز نک: تاریخ الطبری، ج5، ص602 و 605).
از تراجمنگاران معاصر نیز همان بیان شیخ طوسی منعکس شده است اما با عطفتوجه قرار دادن گزارش کتاب وقعة صفین که در ابتدا بیان شد او را از اصحاب معاویه برمیشمارند اما این معضل را که چگونه ممکن است یک فرد در سالهایی کوتاه هم از اصحاب علی باشد و هم معاویه، بیپاسخ رها کردهاند (بهعنوان نمونه نک: مستدرکات علم رجال الحدیث، ج1، ص533).
در پژوهشهای اخیر که پیرامون اصحاب امیرمؤمنان(ع) انجام شده است، نام أدهمبن محرزبن أسید الباهلی نیز به چشم میخورد که از اصحاب علی(ع) برشمارده شده که در زمرۀ معمّرین (کسی که عمری طولانی داشته) بوده بهطوری که وفات وی بین سالهای 86 تا 90 هجری دانسته شده است و با صراحت سخن از همراهی وی با امیرمؤمنان در نبرد صفین در سال 37 هجری به میان آمده است (التبیین فی أصحاب الإمام أمیرالمؤمنین علیه السلام و الرواة عنه، ج1، ص31).
بنابر قراینی که اقامه شد چنین استنباط میگردد که ادهمبن محرز، همان فردی که در صفین پیشانی شمربن ذیالجوشن را مجروح کرد، در سپاه علی(ع) بوده است، ازاینرو لاجرم شمر در سپاه مقابل او قرار داشته که به هماوردی با ادهم اهتمام مینماید، بنابراین سپاه مقابلِ لشکر امام علی در نبرد صفین، سپاه معاویه بوده است و بهتبع نتیجهای که از کنار هم نهادن گزارههای فوق برمیآید حضور شمر در سپاه معاویه در نبرد صفین بوده است که اتفاقاً در برابر اصحاب امیرمؤمنان صفآرایی نموده است، پس گزارۀ “شمر جانباز جنگ صفین” درست است اما نه آنطوری که برداشت شده و در محافل متعدد بازگویه میگردد، بلکه شمر در سپاه معاویه مجروح شده است نه سپاه علی(ع).
مترجم کتاب وقعة صفین، آقای پرویز اتابکی در کتاب پیکار صفین، بهنظر میرسد توجه وافری به این مسئله داشته، بهطوری که گزارش معروف نصربن مزاحم از شمر در وقعة صفین را ـ که در ابتدای این نوشتار آمد ـ چنین ترجمه کرده است:
“ادهمبن محرز در صفّین هنگام نبرد با یاران معاویه به هماوردى شمربن ذىالجوشن درآمد و دو ضربت شمشیر ردّوبدل کردند، ادهم با شمشیر چنان بر پیشانى شمر زد که تا استخوانش فرو نشست” (پیکار صفین، ص365).
چنانکه مشهود است طبق این ترجمه نیز ادهم به رویارویی یاران معاویه برخاسته که از جملۀ ایشان، شمربن ذیالجوشن بوده است.
اینکه آیا نصربن مزاحم (مؤلف کتاب وقعة صفین) در گزارش رویارویی شمر و ادهم دچار سهو گردیده یا مستنسخین بهاشتباه این عبارت را نسخهنویسی کردهاند نیازمند ارزیابی نسخ متعدد از این کتاب دارد که بیتردید مجالی دیگر میطلبد، علاوه بر این، اختلاف خوانش از همین عبارت را نیز در قلم تعدادی از اندیشمندانی که اشارت رفت میتوان مشاهده نمود.
اما قراین دالّ بر حضور شمر در لشکر معاویه به موارد فوق محدود نمیشود بلکه از دیگر قراین مهم آن، گزارشی است میان مکاتبۀ معاویه و امیرمؤمنان پیرامون کارزار صفین که در کتاب الاختصاص منسوب به شیخ مفید نقل شده است، خلاصهای از آن گزارش چنین است: هنگامی که امیرمؤمنان پاسخ یکی از نامههای معاویه را نگاشت آن را لوله کرد و به طرماحبن عدی فرمود: “خُذْ کِتَابِی هَذَا فَانْطَلِقْ بِهِ إِلَى مُعَاوِیَةَ وَ رُدَّ جَوَابَه” این نامه را بگیر و با آن بهسوی معاویه برو و پاسخش را دریافت کن. طرماح حرکت کرد و به شهر دمشق رسید، بلافاصله پیرامون فرماندهان معاویه سؤال کرد، به او گفته شد: کدامیک را میخواهی؟ گفت: جَرول، جَهضَم… عمروبن عاص، شمربن ذیالجوشن و هَدیبن محمدبن اشعث کندی را میخواهم (الإختصاص، ص139ـ138؛ بحارالأنوار، ج33، ص286).
از این گزارش نیز کاملاً مشهود است که شمربن ذیالجوشن یکی از فرماندهان سپاه معاویه بوده است.
قرینۀ دیگری که میتوان بدان اشارت نمود، بازخوانی گزارش نبرد ادهم و شمر در نبرد صفین به گزارش طبری است، مسلمبن عبدالله الضبابی گزارش میدهد که در صفین بههمراه شمربن ذی الجوشن حاضر بودم که شمر در مبارزۀ با ادهم از ناحیۀ صورت مجروح شد (تاریخ الطبری، ج5، ص28).
بررسی شخصیت مسلم میتواند مؤیدی دیگر به حساب آید. مسلمبن عبدالله الضبابی همواره در معیت شمر بوده است؛ از زمان نبرد صفین که گزارش آن در دست است تا زمان قتل. وی در واقعۀ کربلا قاتل مسلمبن عوسجه بوده است (نک: بحارالأنوار، ج45، ص69)؛ بهگاهِ یورش مختار ثقفی بر قاتلان امام حسین(ع) و یاران ایشان، از ملازمان شمر نامیده شده است (همان، ص373) و شب قتل شمر نیز مصاحب یکدیگر بودهاند (مرآة الزمان فی تواریخ الأعیان، ج8، ص395). این دوامِ مصاحبت در خباثت تنها میتواند در لشکر باطل استقرار یابد؛ چگونه ممکن است این اشرار روزی در رکاب علی(ع) بر دشمنان یورش برده باشند؟!
این گزارۀ فوق را میتوان زمانی تقویت نمود که قول ابنخلدون جامعهشناس شهیر سدههای پیشین را پیرامون طایفۀ بنوکلاب که از قضا شمر نیز در میان آنان بوده بازخوانی نمود؛ ابنخلدون محل سکونت و استقرار بنوکلاب را ربذه و ضریه دانسته که در نهایت جملگی به شام مهاجرت کردند (التاریخ ابنخلدون، ج2، ص372)، بنابراین از این کلام استفاده میشود که شمر نیز بهجهت بنوکلابی بودن به شام محل خلافت اموی مهاجرت کرده و سرسپردۀ معاویه و سپس یزید گردیده است، از این رو، مسلمبن عبدالله و شمر هر دو اهل شام بوده و بازۀ زمانی طولانی را در معیت هم بوده و علیه امامان شیعه به نبرد پرداختهاند.
اما اشارت آخِر در زمره قراین حضور شمر در سپاه معاویه میتوان به عبارات کتابی با نام ابنُراعیة المِعزی که مشتمل بر شرح حال شمر است نیز توجه نمود. در مدخل “شمربن ذیالجوشن فی صفّین” پس از بحث از خباثت فراگیر افرادِ خبیث در ادوار متعدد زندگی، تاریخی از محل سکونت شمر در دمشق و منطقۀ شامات به دست داده میشود که ابتدای آن به زمان خلافت عمربن خطاب برمیگردد، سخن از عدم تسلیم شمر در برابر حکم امیرمؤمنان علی(ع) به میان آمده و مؤلف باصراحت به حضور شمر در سپاه معاویه در نبرد صفین و یاریگری از معاویه ضد امیرمؤمنان تصریح میکند: “وَ کانَ مِن اصحَابِ مُعاویَة وَ انصارِه و المُقَرّبینَ الَیه و المُسانِدینَ لَه فِی حَربِه ضِدّ امیرِالمؤمنین” (ابنراعیة المعزی، ص25).
بنابراین طبق قراین متعدد حضور شمر در سپاه معاویه در زمان کارزار صفین، محصول تتبع این نوشتار بوده و مراد از گزارۀ “شمر جانباز جنگ صفین” نیز آنگونه که در محافل متعدد بازگویه میگردد مورد نقد است، چراکه شمر با حضور در سپاه معاویه مجروح گشته و نه سپاه علی(ع).
گفتگو در مورد این post