فضای سریال نگریستن یا دیدن بسیار ترسناک است و سرشار از خشونت و وهم از روزگاری است که نابینایی چندان مایه ترس و وحشت نیست بلکه اسب سواران سنگدل و خشن و متعصبی که در پی به زیر یوغ کشیدن مردم مطابق با تفکر و دیدگاه خودند، مایه ترس و حیرت است.
به نقل از نگارخبر ، فصل دوم سریال SEE بعد از گذشت یک سال از فصل اول از شبکه APPLE پخش شد و برخی از پلتفرمهای داخلی نیز در حال پخش آناند. سریالی که با سبک و سیاق سریالهای اکشن و تاریخی تفاوت دارد و باید آن را ترکیبی از اکشن بعلاوه فضای آخرالزمانی دانست. البته پاسخ به این سؤال که فیلمهایی که تاریخی نیست اما فضا و حس و حال ما را به یاد تاریخ میاندازد را در چه ژانری باید قرار داد، یک بحث جداگانهای است که در جای دیگر به آن خواهیم پرداخت.
سریال SEE را میتوان یک شکل جدید و آخرالزمانی دانست که تلاش کرده تا محتوایی جدید را عرضه کند. روزگاری که انسانها گرفتار ویروسی شدهاند که با کشتار وسیع نسلشان، آنهایی که باقی ماندهاند نیز از نعمت بینایی بیبهرهاند و در سیاهی و تاریکی بهسر میبرند. وضعیت کنونی آنان باعث شده که در جامعهای کهن و ماقبل مدرن زندگی کنند. تمام دستاوردهای مدرنیته از دست رفته است و انسانها در تحجر زندگی میکنند. قدرتمندان روزگار در پی تصاحب ریشهها و بنیانهای زندگیاند و قهرمانان سریال نمیخواهند این را به دست زورگویان روزگار برسانند.
دنیای سریال SEE در این میان و به بهانه روزگاری که دنیای کنونی ما ویران شده است، ما را از بازگشت به ماقبل مدرنیته بشدت میترساند و به ما میگوید که اگر به دنیای پیشامدرن بازگردیم چه خواهد شد! این را میتوان هم از شدت و غلظت دوران سیاه و تاریک و کثیف روزگار فعلی داستان که در آن همهچیز در شرایط پیشامدرن قرار دارد و هم از نماهایی که در فصل دوم آنها را میبینیم فهمید. نماهایی که در آن شهرهای قدیمی -حال حاضر- نابود شدهاند و شخصیتها با حسرت به آن نگاه میکنند. آفتاب به زیبایی در کنار ساختمانهای فرسوده و نیمه تخریب شده میدرخشد و این یعنی امیدی که در آینده برای بازگشت به روزهای مدرن وجود دارد. تنها نوری که وجود دارد و باید چشمان بیسو را توان بدهد غیر از نور علم و آزادی که از بنیانهای تمدن جدید است، نیست.
ما در «دیدن» فضای آرام و حیاتی و ملایم را هرجا که رنگ و بویی از مدرنیسم و فضای نزدیک به امروز حس شود ملاحظه میکنیم و تمام دشواری و سیاهی را در اتمسفر پیشا مدرن و تحجرانه داستان. البته این رویه تازهای نیست و عموماً وقتی آثاری با سبک و سیاق تاریخی که در آن قبایل و انسانها خشن و متحجر هستند ساخته میشود دست آخر راه نجات در پشت سر گذاشتن عصرهای گذشته و رسیدن به مدرنیسم و قوانین انسان عصر جدید معرفی میشود.
نویسنده سریال «استیون نایت» است. نایت نویسنده سریالها و فیلمهایی چون «تابو» و «پیکی بلایندرز» است و در بازنمایی غیرمستقیم و عمیق مفاهیم تبحر دارد خصوصاً آنکه کارگردان نیز «فرانسیس لارنس» است، چهرهای که «بازی عطش» و «من افسانهام» را در سبک آخرالزمانی ساخت و در آنجا نیز درباره تقابلهای میان ارزشها در آخرالزمان با زبان فیلم حرف میزند.
SEE با نمایش زشتیهای روزگارش در نگاه اول شاید دنبال تقبیح دوران ماقبل مدرن باشد اما واقعیت این است که SEE سویههای اومانیستی و علمی تمدن را اولویت میدهد و آنچه که ریشه در باروهای مذهبی دارد را نکوهش میکند این را به خوبی و با کمی دقت میتوان از تقابل میان قبیله قهرمانان فیلم و تفکر رهبران و گروه همراهش فهمید. در دژ ملکه خشن و سنگدل قوانین با مدنیت و آزادی در تضاد است حال آنکه در قبیله قهرمانان سریال مبادی علم و تمدن جدای از مذهب وجود دارد و با این جمعبندی میتوان خطوط نگاه سکولار را برای تمدن حس کرد.
در نهایت فضای سریال نگریستن یا دیدن بسیار ترسناک است و سرشار از خشونت و وهم از روزگاری است که نابینایی چندان مایه ترس و وحشت نیست بلکه اسبسواران سنگدل و خشن و متعصبی که در پی به زیر یوغ کشیدن مردم مطابق با تفکر و دیدگاه خودند، مایه ترس و حیرت است. SEE را از این نظر میتوان دید که به این فکر کرد که چرا باید آخرالزمان را ترسناک و وهمآلود ساخت؟ آیا دشمنان خودساخته نظم نوین جهانی قرار است آن را نابود کنند؟
گفتگو در مورد این post